نقطه سر آغاز همه فصل ها هست. | ||||||||||||
v امروز : 1 بازدید v دیروز : 1 بازدید v کل بازدیدها : 15512 بازدید
Climate Change . Female mind and Men mind . Read . آتی . افغانستان . اگر . انقلاب . بحران هویت . به باد فراموشی . به بهانه، روز معلم، خداوند، فضائل . بیماری روانی . تغیرات . خوشبختی . رنجش . روزگار . زمستان . ساختار . سقراط . شاید . شهدا . عصر . غم . فاصله . قوم . کاش . کنفرانس لندن . نسل شوم . نقطه . هزاره ها .
|
بنام خداوند ج ن و القلم و ما یسطرون به بهانه ی روز بزرگ که حیات بشر را معنی و نفس تازه میبخشد و این انسان راز و رمز خلقت و آفرینش را به خویشتن هدیه میدهد تا دریابد که هستی یعنی چه و چرا؟ آموختن و آموختاندن پایه های والای زنده گی را با ارزش های کرامت انسانی، فلسفه آفرینش را معنی و مفهوم حقیقی میدهد و این سلسله ارزش ها با گرفتن معنی و مفهوم در محوریت انسان های والا به درگ صحیح زنده گی می انجامد. تعلیم و تعلم از شئون الهی است و خداوندج ، این موهبت را به پیامبران و اولیای پاک خویش ارزانی کرده است تا مسیر هدایت را به بشر بیاموزاند و چنین شد که تعلیم و تعلم به صورت سنت حسنه آفرینش در آمد. انسان نیز با پذیرش این مسئولیت، نام خویش را در این گروه و در قالب واژه مقدس معلم ثبت کرده است. معلم ایمان را برلوح جان و ضمیرهای پاک حک میکند و ندای فطرت را به گوش همه میرساند. هم چنین سیاهی جهل را از دل ها می زداید و زلال دانایی را در روان بشر جاری می سازد. آری درست در مسیر که، ای مسیر نیاز به معلم دارد قرار داریم، چون دغدغه معلم همیشه این است که حیات بشر را، بر مدار ارزش ها و کرامت انسانی بچرخد و شناخت خداج و مکتب و دین، همت اساسی آدمی باشد و هیچ بیگانه ی را مجال تجاوز به فرهنگ ارزش دین و میهن فراهم نیاید. در این مسیر خطیر، بزرگانی گام نهاده اند که نام شان بر تارک زمان میدرخشد. و تا آنسوی مرزهای بن بست عبور می نماید که دیگر راه برای عبور نمی ماند و این بن بست جز مقام والای نیست که ارزش و مقام معلم معنی و مفهوم بزرگتر از اندیشه های ما میباشد میگردد. شرافت و مرتبت معلم زمانی اهمیت دارد که بتوان شاٌن خداوندج و پیامبران را در و جود خود محقق سازد و پیوند انسان به هدف متعالی خلقت یعنی عبادت را بر قرار سازد. معلمی شغل و حرفه نیست، بلکه ذوق و هنر توانمندی است. معلمی در قرآن به عنوان جلوه ای از قدرت لایزال الهی نخست ویژه ذات مقدس خداوند تبارک و تعالی است. و در نخستین آیات قرآن بزرک که برقلب مبارک پیغمبر اکرمص نازل شد، به این هنر خداوند اشاره شده است. اقرا بااسم ربک الذی خلق، خلق الانسان من علق، اقراٌ و ربک الاکرم، الذی علم الانسان مالم یعلم. " علق، ?-?" بخوان بنام پروردگارت که جهانیان را آفرید، انسان را از خون بسته سرشت، بخوان! و پروردگارت کریمترین است همان که آموخت با قلم. آموخت به انسان آنچه را که نمیدانست. در این آیات خداوندج ، خود را معلم می خواند و جالب اینکه معلم بودن خود را بعد از آفرینش به پیچیده ترین شاهکار خلقت، یعنی انسان آورده است. مقام معلم بودن خداج ، بعد از آفرینش قرار دارد. نوعی انسان که هیچ نمیدانست به وسیله قلم آموزش داد که این از اوج خلاقیت و هنر شگفت خداوند در امر آفرینش حکایت دارد. چوقاف قدرتش دَم بر قلم زد هزاران نقش بر لوح عدم زد. از این رو، میتوان گفت که هنر شگفت معلمی از آن خداوند است. خداوند از آن جهت به وصف "اکرمیت" و نامحدود بودن کرامتش، توصیف شد که علم و دانش را به بشر ارزانی داشته است. اگر هر مزیت دیگری، جز علم و دانش معیار فضیلت به شمار میرفت، شایسته بود همان مزیت با وصف "اکرمیت" در ضمن این آیات همراه و هم پا گردد و آن مزیت به عنوان معیار کرامت، محدود خداوند به شمار آید. کرامت الهی در این آیات با تعبیر "الاکرم" بیان شده است. چنین تعبیری می فهماند که عالی ترین نوع کرامت پروردگار نسبت به انسان با والاترین مقام و جایگاه او، یعنی علم و دانش هم طراز است. بنابراین بشر امروزی باید به ارزش معلم پی ببرد، تا حیات بشر نفس تازه داشته باشد. چون نقش معلم در جامعه نقش انبیا است. و دست توانای معلم است که چشم انداز آینده ما را ترسیم می کند. اگر میبینید که امیر مومنان، مولای متقیان علیع میفرماید: "من علمنی حرفاً فقد صیرنی عبداً" هرکس چیزی به من بیاموزد، مرا غلام خویش کرده است. این بیان برای ما درس است تا معلمان، قدر خود را بدانند و تشخیص دهند که چقدر وجود آنها در سرنوشت یک ملٌت موثٌر است. سرانجام معلم نیروی فکری متعم را پرورش میدهد و او را به سوی استقلال رهنمون مینماید، قوه ابتکار او را زنده می کند، یعنی در واقع، کار معلم آتش گیره دادن است، فرق است میان تنوری که شما بخواهید آتش از بیرون بیاورد، و در آن بریزید تا آن را داغ کنید و تنوری که در آن هیزم و چوب جمع است و شما فقط آتش گیره از خارج می آورید و آن قدر زیر این چوب و هیزم قرار میدهیدکه اینها کم کم مشعل شود. در اخیر مینویسم:- معلم عزیزم روزت خجسته و مبارم باد. خدمت به تو خدمت به تمام فضائل است. خدمت به تو خدمت به حس پریدن است، خدمت به خوب دیدن و خوب شنیدن است. اما هزاران امید و نوید خوبان، گرد ملال بر رخسار دانش افروزت نشانده اند. چه نام های تو را چه باک، که تو معلم امید و بشارتی. ای ابر پرسخاوت دانش! باز هم فرو ببار و دل به روز هایی ببند، که نهال هایی را که در زمین و دانایی به دست تدبیر و مراقبت خون دل کاشتی ثمر دهند. این برترین پاداش معلمی است. از تمامی معلم های عزیزم به خصوص ....... به خاطر زحمات بی پایانشان تشکر می کنم. آنکس که شایسته ترین است منتخب الهی برای تعلیم و تربیت انسان است، و چه کسی شایسته تر از استادی که خود می سوزد تا باور کند ضمیر خام جوانی که قدم در راه آموختن و دانایی نهاده است؟ و من مفتخرم که شاگرد استادی استاد، و دانایی دانا هستم و بر خود می بالم. معلم عزیزم روزت خجسته و پرمیمنت و مبارک باد! نویسنده : رضا واصل
لیست کل یادداشت های این وبلاگ اقتصاد |
شناسنامه v پارسی بلاگv پست الکترونیک v RSS v
رضا واصل
رضا واصل از افغانستان، جاغوری. دارای مدرک لیسانس اقتصاد دانشگاه کابل دانشکده اقتصاد سال 1384-1386 پیاده آمده بودم غروب در نفس گرم جاده خواهم رفت پیاده آمده بودم، پیاده خواهم رفت طلسم غربتم امشب شکسته خواهد شد و سفرهای که تهی بود، بسته خواهد شد و در حوالی شبهای عید، همسایه صدای گریه نخواهی شنید، همسایه همان غریبه که قلک نداشت، خواهد رفت و کودکی که عروسک نداشت، خواهد رفت منم تمام افق را به رنج گردیده، منم که هر که مرا دیده، در گذر دیده منم که نانی اگر داشتم، از آجر بود و سفرهام ـ که نبود ـ از گرسنگی پر بود به هرچه آینه، تصویری از شکست من است به سنگسنگ بناها، نشان دست من است اگر به لطف و اگر قهر، میشناسندم تمام مردم این شهر، میشناسندم من ایستادم، اگر پشت آسمان خم شد نماز خواندم، اگر دهر ابنملجم شد طلسم غربتم امشب شکسته خواهد شد و سفرهام که تهی بود، بسته خواهد شد غروب در نفس گرم جاده خواهم رفت پیاده آمده بودم، پیاده خواهم رفت چگونه باز نگردم، که سنگرم آنجاست چگونه؟ آه، مزار برادرم آنجاست چگونه باز نگردم که مسجد و محراب و تیغ، منتظر بوسه بر سرم آنجاست اقامه بود و اذان بود آنچه اینجا بود قیامبستن و الله اکبرم آنجاست شکستهبالیام اینجا شکست طاقت نیست کرانهای که در آن خوب میپرم، آنجاست مگیر خرده که یک پا و یک عصا دارم مگیر خرده، که آن پای دیگرم آنجاست
| ||||||||||
template designed by Rofouzeh |