سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نقطه سر آغاز همه فصل ها هست.


تعداد بازدید

v امروز : 6 بازدید

v دیروز : 1 بازدید

v کل بازدیدها : 15517 بازدید

فهرست موضوعی یادداشت ها

88/12/2 :: 10:56 صبح

رنجش

روزی سقراط حکیم مردی را دید که خیلی ناراحت و متآثر است.

علت ناراحتی اش را پرسید.

مرد پاسخ داد: در راه که می آمدم یکی از آشنایان را دیدم.سلام کردم.

جواب نداد و با بی اعتنایی و خود خواهی گذشت و رفت و من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم.

سقراط گفت: چرا رنجیدی؟

مرد با تعجب گفت: خوب معلوم است که چنین رفتاری ناراحت کننده است.

سقراط پرسید: اگر درراه کسی را می دیدی که به زمین افتاده و از درد و بیماری به خود می پیچد آیا از دست او دلخور و رنجیده می شدی؟

مرد گفت: مسلم است که هرگز دلخور نمی شدم .آدم از بیمار بودن کسی دلخور نمی شود.

سقراط پرسید: به جای دلخوری چه احساسی می یافتی و چه می کردی؟

مرد جواب داد: احساس دلسوزی و شفقت و سعی می کردم طبیب یا دارویی به او برسانم.


سقراط گفت: همه این کارها را به خاطر آن می کردی که او را بیمار می دانستی

آیا انسان تنها جسمش بیمارمی شود؟

و آیا کسی که رفتارش نا درست است روانش بیمار نیست؟

اگر کسی فکر و روانش سالم باشد هرگز رفتار بدی از او دیده نمی شود؟

بیماری فکری و روان نامش غفلت است

و باید به جای دلخوری و رنجش نسبت به کسی که بدی می کند و غافل است دل سوزاند و کمک کرد

و به او طبیب روح و داروی جان رساند.

پس از دست هیچ کس دلخور مشو و کینه به دل مگیر

و آرامش خود را هرگز از دست مده


بدان که هروقت کسی بدی می کند در آن لحظه بیماراست

نوشته های دیگران ()

لیست کل یادداشت های این وبلاگ


منوى اصلى

خانه v
شناسنامه v
پارسی بلاگv
پست الکترونیک v
 RSS  v

درباره خودم

نقطه سر آغاز همه فصل ها هست.
رضا واصل
رضا واصل از افغانستان، جاغوری. دارای مدرک لیسانس اقتصاد دانشگاه کابل دانشکده اقتصاد سال 1384-1386 پیاده‌ آمده بودم غروب در نفس گرم جاده خواهم رفت پیاده آمده بودم‌، پیاده خواهم رفت طلسم غربتم امشب شکسته خواهد شد و سفره‌ای که تهی بود، بسته خواهد شد و در حوالی شبهای عید، همسایه صدای گریه نخواهی شنید، همسایه همان غریبه که قلک نداشت‌، خواهد رفت و کودکی که عروسک نداشت‌، خواهد رفت منم تمام افق را به رنج گردیده‌، منم که هر که مرا دیده‌، در گذر دیده منم که نانی اگر داشتم‌، از آجر بود و سفره‌ام ـ که نبود ـ از گرسنگی پر بود به هرچه آینه‌، تصویری از شکست من است به سنگ‌سنگ بناها، نشان دست من است اگر به لطف و اگر قهر، می‌شناسندم تمام مردم این شهر، می‌شناسندم من ایستادم‌، اگر پشت آسمان خم شد نماز خواندم‌، اگر دهر ابن‌ملجم شد طلسم غربتم امشب شکسته خواهد شد و سفره‌ام که تهی بود، بسته خواهد شد غروب در نفس گرم جاده خواهم رفت پیاده آمده بودم‌، پیاده خواهم رفت چگونه باز نگردم‌، که سنگرم آنجاست چگونه‌؟ آه‌، مزار برادرم آنجاست چگونه باز نگردم که مسجد و محراب و تیغ‌، منتظر بوسه بر سرم آنجاست اقامه بود و اذان بود آنچه اینجا بود قیام‌بستن و الله اکبرم آنجاست شکسته‌بالی‌ام اینجا شکست طاقت نیست کرانه‌ای که در آن خوب می‌پرم‌، آنجاست مگیر خرده که یک پا و یک عصا دارم مگیر خرده‌، که آن پای دیگرم آنجاست

لوگوى وبلاگ

نقطه سر آغاز همه فصل ها هست.

پیوندهای روزانه

رآیی از مو [27]
[آرشیو(1)]

اوقات شرعی

اشتراک در خبرنامه

 

template designed by Rofouzeh